همش سر زناست

بحثی دربارهٔ انگیزهٔ نفوذ غربیها در ایران و دیگر جوامع ایرانی

همش سر زناست

بحثی دربارهٔ انگیزهٔ نفوذ غربیها در ایران و دیگر جوامع ایرانی

همش سر زناست

انگیزهٔ نفوذ غربیها در ایران و دیگر جوامع ایرانی کشف شد:

همش سر زناست.

اکثر دعواهایی که غربیها با ایران و ایرانیان دارند به یک دلیل ختم میشه: زنان.

آخرین نظرات
نویسندگان

نتیجهٔ همکاری با عوامل غربی

پنجشنبه, ۱۵ اکتبر ۲۰۱۵، ۰۲:۲۹ ب.ظ

آقایی را میشناختم که سالیانِ سال بود که خارج از ایران برای مقامات و عوامل سیاسی و مذهبیِ غربی فعّالیت میکرد. البتّه که فعّالیتهای ایشان از نوع فرهنگی و سیاسی بود٬ نه از نوع دیگری. به علاوهٔ خودش٬ پدر و مادرش هم از عوامل بسیار وفادارِ غربی بودند و تمام عمر و زندگی خود را به خدمت به عوامل سیاسی و مذهبی غربی اختصاص داده بودند. هیچ جایی برای شک و تردید در وفاداری و خدمت خالصانهٔ این خانواده به سیاستمداران و رهبران آیین غربی وجود نداشت.

ظاهراً، سازمانی که این خانواده برایش فعّالیت میکرد مسئول برگزاری برنامه های سیاسی و فرهنگی برضد ایران و ایرانیان مقیم داخل و خارج از ایران بود. متأسفانه برای پسر این خانواده٬ برای به انجام رساندن عملیات این سازمان، این آدم به خیلی از ایرانیان لطمه زده بود؛ خیلی از ایرانیان را از خود زده کرده بود. شاکی از این آقا زیاد بود ـ همه تشنه به موقعیتی برای تلافی. از طرفی دیگر، این آدم به خیلی دیگر از جنایات و خیانتها دست زده بود که کمتر کسی از آنان اطّلاعی داشت. فاش شدن اعمال او به قیمت جانش تمام میشد. ولی، خُب، موقّتاً ـ و فقط به یک دلیل خاصّی - دهان "دوستان" غربی او قفل بود.

لازم به ذکر است که دوستان فرصت-طلب غربی این آقا دلیل خاصّی برای راز نگه-داری داشتند. اعمال این پسر باعث شد که فکر سوء استفاده و اخّاذی به سر همکارانش بزند. در صورت فاش شدن برخی از جنایات این سازمان، فقط این دوست ما بود که در خطر میاُفتاد، نه کس دیگری. بقیهٔ عوامل صاحب پُستهای سیاسی بودند، قدرت و نفوذ داشتند، لشکری پشت آنان بود؛ چیزی برای از دست دادن نداشتند. با در دست داشتن چنین موقعیتی، مافوقانِ این جوان تصمیم گرفتند برنامه ای که سالیان سال در انتظارش بودند را به اجراء بگذارند. داستان هیجان-آوری است  - پس بخوانید:

روزی رسید که پس از سالها "رفاقت" و همکاری در زمینه های سیاسی و مذهبی با این عوامل غربی٬ این جوان متوچّه شد که اربابان غربی او به خانم او نظر دارند. نه یک نفر از آنان٬ نه دو نفر از آنان - بلکه چند نفر از مافوقان غربی او به خانمش نظر داشتند. البتّه٬ این را هم در نظر داشته باشید که این چند نفر رقابتی با هم سر خانم رعیتشان نداشتند؛ هیچکدام از این افراد قصد از هم پاشیدن این خانواده یا وصلت با خانم دوست ما را نداشتند. بر عکس٬ برای این مردان بهتر بود که این زن و شوهر وصلت خود را حفظ کنند و در حالی که خانم شوهر دارد با او رابطهٔ جنسی بکنند - چند نفری٬ با هم٬ با خانم رابطهٔ جنسی بکنند؛ بدون استفاده از کاپوت یا هیچگونه وسیله برای جلوگیری از بارداری.

ممکن است این داستان برای بعضیها تخیّلی به نظر برسد؛ ولی باور کنید که این مرد بیچاره به کُل به دام افتاده بود. هیچ راهی برای فرار نداشت. عوامل مورد بحث از کلّه-گنده های غربی بودند و قدرت و نفوذ سیاسی داشتند. پس، این دوست ما اصلاً توانایی انتقام-گیری از بی معرفتی همکاران خود را نداشت. شکایت به پلیس هم نتیجه ای نمیداد - چون در جوامع غربی کسی به خاطر مردم عامّی جلوی کلّه-گنده ها وانمیسته. در واقع٬ ارزش جونشو نداره که وایسته. از طرفی دیگه٬ تغییر شغل هم امکان-پذیر نبود. اوّلاً که در جوامع غربی٬ غیر ایرانیان به ایرانیان کار نمیدهند. دوّماً٬ این آقا به دلیل فعّالیتهایی که برای این سازمان کرده بود بین ایرانیان شاکی زیاد داشت. در جریان هستید که اربابان غربی او خوب میدانستند برای خانمِ چه کسی نقشه بکشند.

متأسفانه برای این دوست غیرتی ما٬ عوامل غربی آدمهایی نیستند که به راحتی جا بزنند. عوامل غربی حاضر نبودند سرمایه ای که سالیانِ سال گذاشته بودند را هدر دهند. سالیان سال زحمت نکشیده بودند که این دوست خوش-غیرت ما به آنان نه بگوید. حقیقت این است که تمام انگیزه و تلاش مردان غربی برای کسب مقام فقط برای چنین فرصتهایی است، نه برای منظور دیگری. پس عوامل غربی از مقصود خود منصرف نشدند. از تمام قدرت و نفوذی که در دست داشتند استفاده کردند تا با زن او رابطهٔ جنسی بکنند. اینجا است که مطلب جالب میشود:

مقررّات این بازی از این قرار است:

۱. شوهر خانم (دوست ما) باید تعهّد بدهد که پس از بازی زن خود را نگه دارد (هیچ جایی برای طلاق وجود ندارد). و خانم باید از این‌ تعهّد مطّلع  باشد.

۲. از هیچگونه وسیله برای جلوگیری (مانند کاندوم) استفاده نخواهد شد.

۳. شوهر خانم هم به همراه بقیّهٔ شرکت کنندگان حق وارد کردن نطفهٔ خود را خواهد داشت.

۴. شوهر خانم تعهّد میدهد که حتّی اگر همسر او از یکی دیگر از این مردان باردار شود٬ مطمئن شود که بچّه صحیح و سالم به دنیا آمده و بچّه را مانند فرزند خود بزرگ کند.

این بازی "رقابت نُطفه ای" هم نامیده میشود؛ شرکت کنندگان یکی پس از دیگری نطفهٔ خود را وارد مهبل خانم میکنند تا در آخر معلوم شود نطفهٔ چه کسی برنده میشود؛ یعنی نطفهٔ چه کسی میتواند تُخمکِ خانم را باردار کند.

همانطور که خودتان بهتر میتوانید پیش-بینی کنید٬ غیرت دوست ما به او اجازه نمیداد که به اربابان غربی خود اجازهٔ رابطهٔ جنسی با همسرش را بدهد. ولی از طرف دیگر٬ همانطور که توضیح دادم٬ راههای دیگر به روی او بسته بود. دست آخر٬ دست خانم خود را گرفت و برگشت به ایران - دست به دامنِ حاجی.

این حادثه اصلاً منصفانه به نظر نمیرسد. با اینکه اربابان و کارفرماهای غربی او فقط به دنبال روابط جنسی با خانمهای ایرانی بودند٬ این دوست ما دخالتی در این مسائل نداشت. در واقع٬ این آقا اصلاً اطّلاعی از این برنامه ها نداشت. فعّالیتهای این آقا برای این سازمان فقط از نوع سیاسی و مذهبی بودند٬ نه جنسی.

البتّه که منظور من این نیست که اگر شما هم مثل خود عوامل غربی به دنبال برنامه های جنسی باشید یا واسطهٔ جنسی برای مردان غربی بشوید٬ عوامل غربی کاری به ناموس شما نخواهند داشت - اصلا و ابدا. با اینکه من هیچ مرد ایرانی را نمیشناسم که در برنامه های قاچاق زنان و دختران ایرانی به مناطق غربی شرکتی داشته باشد یا واسطهٔ جنسی بین مردان غربی و خانمهای ایرانی شده باشد٬ با شناختی که من از مردان غربی دارم مطمئن هستم که رقابت نطفه ای را بر چنین افرادی هم اجراء خواهند کرد؛ مسلّماً از چنین افرادی آتوهای بزرگتری برای اخاذی دارند - که کار را راحتتر میکند.

این نکته را به خاطر بسپارید که این مورد یک موردِ سوا یا اتّفاقی نبود. برنامهٔ نهایی عوامل غربی این است که این برنامه را با حد اکثر افراد ممکن پیاده کنند. و مسلّماً منظور من از نوشتن این مقاله این هم نیست که هر کسی که در چنین شرایطی قرار گرفته بوده در توطئه چینی بر علیه دیگر ایرانیان شرکت داشته. اصلاً همچین برداشتی رو نکنید. به یاد داشته باشید که برنامهٔ عدّه ای از مردان غربی (با اصلیت غیر ایرانی) این است که حد اکثر نوادگانِ ممکن را از طریق خانمهای ایرانی از خود به جا بگذارند. برای این مردان هیچ چیزی در زندگی مهمتر از این نیست که اولاد از خود به جا بگذارند. این دسته از مردان چشم دیدن فرزندان مردان دیگر را ندارند؛ فقط دوست دارند بچّه های خودشان بقا پیدا کنند، و نه فرزندان مردان دیگر. رقابت سر این است که چه کسی میتواند بقایِ ابدی از طریق نوادگانِ خود داشته باشد. پس توقّع نداشته باشید که هیچگونه اُخُوّتی در کار این نوع آدمها باشد. برای این آدمها دوست و دشمن فرقی با هم ندارند؛ همهٔ شما رقیب هستید.



 قادر قوتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی