همش سر زناست

بحثی دربارهٔ انگیزهٔ نفوذ غربیها در ایران و دیگر جوامع ایرانی

همش سر زناست

بحثی دربارهٔ انگیزهٔ نفوذ غربیها در ایران و دیگر جوامع ایرانی

همش سر زناست

انگیزهٔ نفوذ غربیها در ایران و دیگر جوامع ایرانی کشف شد:

همش سر زناست.

اکثر دعواهایی که غربیها با ایران و ایرانیان دارند به یک دلیل ختم میشه: زنان.

آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب با موضوع «مجموعه مقالات» ثبت شده است

روابط جنسی بزرگترین بخش زندگی مردان غربی را تشکیل میدهد. البتّه که منظور من عملِ روابط جنسی نمیباشد. بیشتر٬‌ فکر کردن و خیالات در مورد روابط جنسی٬ تدارک دیدن٬ حرف زدن - اگر تا به حال با یک مرد غربی رابطه کرده اید٬ خودتان بهتر میدانید که همهٔ اهل محل از تمام جزئیات رابطه تا هر کاری که این آقا با شما کرده مطّلع شده اند - و آماده-سازی بر ای روابط جنسی و عشقی است که تمام وقت و انرژی آقایان غربی را مصرف میکند. با این حال٬ با وجود این همه اهمیّتی که آقایان غربی به روابط جنسی میدهند٬ یک مسئله است که همهٔ آقایان غربی را به طور کُل سر-در-گُمِ خود کرده. این مسئله این است که چه چیزی باعث میشود که خانمی با مردی رابطهٔ جنسی بکند و نه با مرد دیگری؛ عشق‌ از کجا و از چه راهی در دل خانمها به وجود میآید؟ چه دلایلی برای یک خانم وجود دارد که به مردی توجّه و علاقه نشان بدهد ولی مرد دیگری را رد کند؟ و خیلی سؤالات دیگر از این قبیل برای مردان غربی بی-جواب مانده اند.

برای حل کردن مشکلات ذکر شده، سالانه آزمایشات و تحقیقات گسترده ای در مراکزِ تحقیقاتیِ غربی در زمینهٔ روابط جنسی و عشقی به عمل میآیند. در کنار آزمایشات علمی، مطالعهٔ آثار و مشورت با خانما و آقایان دیگر هم به دانش مردان غربی در زمینهٔ عشق٬ روابط٬ و رومَنس میافزایند. از آنجایی که آقایان غربی حسرت روابط جنسی با خانمهای ایرانی را میخورند٬ نتایج این تحقیقات تأثیر قابل توجّهی بر روابط غربیها با ایران و ایرانیان میگذارد. نتایج این آزمایشات و مطالعات تأیین میکند چه قوانینی در رابطه با ایران رد شود٬ چه تصمیماتی در رابطه با ایرانیان مقیم کشورهای غربی گرفته شود٬ و در کل٬ چه طور باییستی با ایرانیان برخورد کنند.

در چند مقالات بعدی٬ من برخی از نتایج این تحقیقات را مورد بحث و بررسی قرار خواهم داد. به علاوه٬ در این مقالات توضیح خواهم داد که عوامل غربی به چه شکلی برنامه های جنسی خود را زیر نقاب سیاست٬ مذهب٬ حمایت از حقوق بشر٬ برقراری صلح جهانی، و فعّالیتهای اقتصادی و بازرگانی پنهان میکنند.

 


قادر قوتی

۰ نظر ۰۵ نوامبر ۱۵ ، ۱۶:۳۷
قادر قوتی

یکی از نتایجی که محققان غربی به آن دست یافته اند این است که خانمها احساس و علاقهٔ جنسی و عشقی را نسبت به آقایانی که از خودشان پایینتر ببینند پیدا نخواهند کرد. البتّه که این یک اعتقاد جدید در غرب نمیباشد؛ قرنها است که برخی از مردان غربی به این اصل اعتقاد دارند. با این حال٬ به دلیل شایعاتی که بین ایرانیان دربارهٔ "فرهنگ تساوی زن و مرد در روابط غربی" وجود دارد٬ لازم دیدم که اشاره ای به این مطلب داشته باشم.

خلاصهٔ این اعتقاد این است که در صورتی که یک خانم، آقایی را پائینتر یا کمتر از خود ببیند، این خانم حتّی اگر سعی کند هم نمیتواند احساسِ عشق یا علاقهٔ جنسی نسبت به آن مرد پیدا کند. به همین دلیل است که سازمانها و مؤسسات غربی خیلی اصرار دارند که پُستها و مقامات بالاتر را به خانمهای ایرانی مقیم در این کشورها واگذار کنند. از طرفی دیگر٬ تا جایی که امکان داشته باشد آقایان ایرانی را در مقام پائینتری نسبت به خانمها قرار میدهند. روال معمول در جوامع غربی این است که پستهای مدیریت و نظامت به خانمهای زیبا و جوان محوّل میشوند و آقایانی که رقیب جنسی و عشقی تلقّی میشوند را تشویق به فعّالیت زیر نظر این خانمها میکنند.

البتّه که هیچ مرد غربی به چنین اعتقادی اعتراف نخواهد کرد. بر عکس٬ هروقت که بحثی دربارهٔ فرهنگ غربی و روابط زنان و مردان مطرح میشود٬ مردان غربی حرف از فرهنگ تساوی زنان و مردان و، حتّی، تمایل خانمها به اداره کردن خانواده هم میزنند.

لازم به ذکر است که جنبش فمینیستی (feminist) که در نیمهٔ دوّم قرن بیستم آغاز شد منشأ از همین اعتقاد دارد. یک مقصود از فعّالیتهای فمینیستی مخفی کردن همین اصل از بقیهٔ مردان و٬ در نتیجه٬ عدم ایجاد علاقه در خانمها نسبت به آقایان دیگر است.

و سالهاست که غربیها میخواهند چنین برنامه هایی را در ایران هم به اجراء درآورند. در واقع٬ برنامه های فمینیستی از اصلی ترین برنامه های غربیها در ایران و جوامع ایرانی خارج از ایران محسوب میشوند. 

 

 

 

قادر قوّتی

۱ نظر ۰۴ نوامبر ۱۵ ، ۱۵:۴۹
قادر قوتی

آقایی را میشناختم که سالیانِ سال بود که خارج از ایران برای مقامات و عوامل سیاسی و مذهبیِ غربی فعّالیت میکرد. البتّه که فعّالیتهای ایشان از نوع فرهنگی و سیاسی بود٬ نه از نوع دیگری. به علاوهٔ خودش٬ پدر و مادرش هم از عوامل بسیار وفادارِ غربی بودند و تمام عمر و زندگی خود را به خدمت به عوامل سیاسی و مذهبی غربی اختصاص داده بودند. هیچ جایی برای شک و تردید در وفاداری و خدمت خالصانهٔ این خانواده به سیاستمداران و رهبران آیین غربی وجود نداشت.

ظاهراً، سازمانی که این خانواده برایش فعّالیت میکرد مسئول برگزاری برنامه های سیاسی و فرهنگی برضد ایران و ایرانیان مقیم داخل و خارج از ایران بود. متأسفانه برای پسر این خانواده٬ برای به انجام رساندن عملیات این سازمان، این آدم به خیلی از ایرانیان لطمه زده بود؛ خیلی از ایرانیان را از خود زده کرده بود. شاکی از این آقا زیاد بود ـ همه تشنه به موقعیتی برای تلافی. از طرفی دیگر، این آدم به خیلی دیگر از جنایات و خیانتها دست زده بود که کمتر کسی از آنان اطّلاعی داشت. فاش شدن اعمال او به قیمت جانش تمام میشد. ولی، خُب، موقّتاً ـ و فقط به یک دلیل خاصّی - دهان "دوستان" غربی او قفل بود.

لازم به ذکر است که دوستان فرصت-طلب غربی این آقا دلیل خاصّی برای راز نگه-داری داشتند. اعمال این پسر باعث شد که فکر سوء استفاده و اخّاذی به سر همکارانش بزند. در صورت فاش شدن برخی از جنایات این سازمان، فقط این دوست ما بود که در خطر میاُفتاد، نه کس دیگری. بقیهٔ عوامل صاحب پُستهای سیاسی بودند، قدرت و نفوذ داشتند، لشکری پشت آنان بود؛ چیزی برای از دست دادن نداشتند. با در دست داشتن چنین موقعیتی، مافوقانِ این جوان تصمیم گرفتند برنامه ای که سالیان سال در انتظارش بودند را به اجراء بگذارند. داستان هیجان-آوری است  - پس بخوانید:

روزی رسید که پس از سالها "رفاقت" و همکاری در زمینه های سیاسی و مذهبی با این عوامل غربی٬ این جوان متوچّه شد که اربابان غربی او به خانم او نظر دارند. نه یک نفر از آنان٬ نه دو نفر از آنان - بلکه چند نفر از مافوقان غربی او به خانمش نظر داشتند. البتّه٬ این را هم در نظر داشته باشید که این چند نفر رقابتی با هم سر خانم رعیتشان نداشتند؛ هیچکدام از این افراد قصد از هم پاشیدن این خانواده یا وصلت با خانم دوست ما را نداشتند. بر عکس٬ برای این مردان بهتر بود که این زن و شوهر وصلت خود را حفظ کنند و در حالی که خانم شوهر دارد با او رابطهٔ جنسی بکنند - چند نفری٬ با هم٬ با خانم رابطهٔ جنسی بکنند؛ بدون استفاده از کاپوت یا هیچگونه وسیله برای جلوگیری از بارداری.

ممکن است این داستان برای بعضیها تخیّلی به نظر برسد؛ ولی باور کنید که این مرد بیچاره به کُل به دام افتاده بود. هیچ راهی برای فرار نداشت. عوامل مورد بحث از کلّه-گنده های غربی بودند و قدرت و نفوذ سیاسی داشتند. پس، این دوست ما اصلاً توانایی انتقام-گیری از بی معرفتی همکاران خود را نداشت. شکایت به پلیس هم نتیجه ای نمیداد - چون در جوامع غربی کسی به خاطر مردم عامّی جلوی کلّه-گنده ها وانمیسته. در واقع٬ ارزش جونشو نداره که وایسته. از طرفی دیگه٬ تغییر شغل هم امکان-پذیر نبود. اوّلاً که در جوامع غربی٬ غیر ایرانیان به ایرانیان کار نمیدهند. دوّماً٬ این آقا به دلیل فعّالیتهایی که برای این سازمان کرده بود بین ایرانیان شاکی زیاد داشت. در جریان هستید که اربابان غربی او خوب میدانستند برای خانمِ چه کسی نقشه بکشند.

متأسفانه برای این دوست غیرتی ما٬ عوامل غربی آدمهایی نیستند که به راحتی جا بزنند. عوامل غربی حاضر نبودند سرمایه ای که سالیانِ سال گذاشته بودند را هدر دهند. سالیان سال زحمت نکشیده بودند که این دوست خوش-غیرت ما به آنان نه بگوید. حقیقت این است که تمام انگیزه و تلاش مردان غربی برای کسب مقام فقط برای چنین فرصتهایی است، نه برای منظور دیگری. پس عوامل غربی از مقصود خود منصرف نشدند. از تمام قدرت و نفوذی که در دست داشتند استفاده کردند تا با زن او رابطهٔ جنسی بکنند. اینجا است که مطلب جالب میشود:

مقررّات این بازی از این قرار است:

۱. شوهر خانم (دوست ما) باید تعهّد بدهد که پس از بازی زن خود را نگه دارد (هیچ جایی برای طلاق وجود ندارد). و خانم باید از این‌ تعهّد مطّلع  باشد.

۲. از هیچگونه وسیله برای جلوگیری (مانند کاندوم) استفاده نخواهد شد.

۳. شوهر خانم هم به همراه بقیّهٔ شرکت کنندگان حق وارد کردن نطفهٔ خود را خواهد داشت.

۴. شوهر خانم تعهّد میدهد که حتّی اگر همسر او از یکی دیگر از این مردان باردار شود٬ مطمئن شود که بچّه صحیح و سالم به دنیا آمده و بچّه را مانند فرزند خود بزرگ کند.

این بازی "رقابت نُطفه ای" هم نامیده میشود؛ شرکت کنندگان یکی پس از دیگری نطفهٔ خود را وارد مهبل خانم میکنند تا در آخر معلوم شود نطفهٔ چه کسی برنده میشود؛ یعنی نطفهٔ چه کسی میتواند تُخمکِ خانم را باردار کند.

همانطور که خودتان بهتر میتوانید پیش-بینی کنید٬ غیرت دوست ما به او اجازه نمیداد که به اربابان غربی خود اجازهٔ رابطهٔ جنسی با همسرش را بدهد. ولی از طرف دیگر٬ همانطور که توضیح دادم٬ راههای دیگر به روی او بسته بود. دست آخر٬ دست خانم خود را گرفت و برگشت به ایران - دست به دامنِ حاجی.

این حادثه اصلاً منصفانه به نظر نمیرسد. با اینکه اربابان و کارفرماهای غربی او فقط به دنبال روابط جنسی با خانمهای ایرانی بودند٬ این دوست ما دخالتی در این مسائل نداشت. در واقع٬ این آقا اصلاً اطّلاعی از این برنامه ها نداشت. فعّالیتهای این آقا برای این سازمان فقط از نوع سیاسی و مذهبی بودند٬ نه جنسی.

البتّه که منظور من این نیست که اگر شما هم مثل خود عوامل غربی به دنبال برنامه های جنسی باشید یا واسطهٔ جنسی برای مردان غربی بشوید٬ عوامل غربی کاری به ناموس شما نخواهند داشت - اصلا و ابدا. با اینکه من هیچ مرد ایرانی را نمیشناسم که در برنامه های قاچاق زنان و دختران ایرانی به مناطق غربی شرکتی داشته باشد یا واسطهٔ جنسی بین مردان غربی و خانمهای ایرانی شده باشد٬ با شناختی که من از مردان غربی دارم مطمئن هستم که رقابت نطفه ای را بر چنین افرادی هم اجراء خواهند کرد؛ مسلّماً از چنین افرادی آتوهای بزرگتری برای اخاذی دارند - که کار را راحتتر میکند.

این نکته را به خاطر بسپارید که این مورد یک موردِ سوا یا اتّفاقی نبود. برنامهٔ نهایی عوامل غربی این است که این برنامه را با حد اکثر افراد ممکن پیاده کنند. و مسلّماً منظور من از نوشتن این مقاله این هم نیست که هر کسی که در چنین شرایطی قرار گرفته بوده در توطئه چینی بر علیه دیگر ایرانیان شرکت داشته. اصلاً همچین برداشتی رو نکنید. به یاد داشته باشید که برنامهٔ عدّه ای از مردان غربی (با اصلیت غیر ایرانی) این است که حد اکثر نوادگانِ ممکن را از طریق خانمهای ایرانی از خود به جا بگذارند. برای این مردان هیچ چیزی در زندگی مهمتر از این نیست که اولاد از خود به جا بگذارند. این دسته از مردان چشم دیدن فرزندان مردان دیگر را ندارند؛ فقط دوست دارند بچّه های خودشان بقا پیدا کنند، و نه فرزندان مردان دیگر. رقابت سر این است که چه کسی میتواند بقایِ ابدی از طریق نوادگانِ خود داشته باشد. پس توقّع نداشته باشید که هیچگونه اُخُوّتی در کار این نوع آدمها باشد. برای این آدمها دوست و دشمن فرقی با هم ندارند؛ همهٔ شما رقیب هستید.



 قادر قوتی

۰ نظر ۱۵ اکتبر ۱۵ ، ۱۴:۲۹
قادر قوتی

انگیزهٔ نفوذ غربیها در ایران و دیگر جوامع ایرانی را میشود در یک جمله خلاصه کرد: حد اکثر اولاد ممکن را از طریق خانمهایِ ایرانی از خود به جا بگذارند. مقصودِ مردان غربی این است که به هر قیمت ممکن با خانمهای ایرانی هم-بستر شوند و از آنان بچّه بیاورند. ولی چرا خانمهای ایرانی؟ چه چیزی باعث شده است که، برایِ زاد و ولد، خانمهای ایرانی را از میان تمام خانمهای دنیا انتخاب کنند؟ اصلاً، انگیزهٔ 'اولاد بسیار زیادی را از خود به جا گذاشتن' از کجا آمده است؟ 

ممکن است دلایل مختلفی برای توضیح و تفکیک سؤالات بالا وجود داشته باشد. من چند رقم از این دلایل را در مقالات دیگر مورد بحث و بررسی قرار داده ام. در این مقاله، میخواهم دلیلی که، از نظر من، مهمترین عامل جذب مردان غربی به خانمهای ایرانی است را مورد بحث و بررسی قرار دهم. به نظر من، مهمترین عاملی که خانمهای ایرانی را جذب مردان غربی کرده است 'تحقیقات علمی' است. تحقیقات علمی یکی از عوامل ایجاد انگیزهٔ بالا در مردان غربی هستند - حتّی اگر تنها عامل نباشند.   

حالا، این علم چیست و از کجا شروع شده است؟  

برای محقّقین، همیشه این سؤال مطرح بوده که 'هدف از پیدایش بشر چیست؟' 'بشر برای چه به وجود آمده است؟' 'چرا انسانها زنده هستند؟' برای رسیدن به جواب این سؤال نمیشد یک فرهنگ یا مذهب خاصّی را در نظر گرفت. چون ممکن بود گروه مورد نظر در اشتباه بوده باشد. همه مدانیم که ما انسانها صاحب ذهن هستیم. این ذهن به انسانها این قابلیّت را میدهد که به وسیلهٔ مذهب، فرهنگ، رسم و رسومات، سنّت، علم، و آموزش سبک زندگیِ خود را تغییر دهند. به زبانی دیگر، میشود از آدمها موجوداتی ساخت که در اصل به وجود نیامده اند که باشند. از طرفی دیگر، پیدا کردن وجه مشترک بین ملل مختلف هم کار سختی برای جامعه- شناسان بود. تفاوتات فرهنگی و مذهبیِ بسیار زیادی بین تژادها و ملل مختلف وجود دارد. با استفاده ازعلم و مذهب، گروهی از انسانها میتواند به حدّی تغییر کند که چندان وجه مشترکی با گروههای دیگر نداشته باشد. به علاوه، تمدّن انسانها پیچیده و پر از ریزه کاری است. بررسی کردن همهٔ ارکان جوامع بشری زمان بسیار زیادی میبرد. اینجا بود که زیست شناسان و جانورشناسان وارد این قضیه شدند.  

برخی از زیست شناسان به این نتیجه رسیده اند که انسان هم یک نوع حیوان است - فقط یک حیوان برتر و باهوشتر. پس دانشمندان به این فکر افتادند که حیوانات را به جای انسانها مورد تحقیق و بررسی قرار دهند و اگر وجه مشترکی بین تمام حیوانات وجود داشت، این وجه مشترک باید شامل انسانها هم باشد. پس اگر انسان هم یک نوع حیوان است، هدف از پیدایش آدمی هم باید با هدف حیوانات دیگر یکی باشد.   

حیوانات در وحش فقط یک هدف دارند: جُفت-گیری. همهٔ موجودات زنده فقط همین یک هدف را دارند. همهٔ موجودات زنده در طول عمر خود سعی میکنند زاد و ولد کنند و نسل بعدی را از خود به جا بگذارند. حیوانات در وحش وقت زیادی را صرفِ این میکنند که بهترین جفت را جذب خود کنند. این جفت باید از جنسی باشد که بهترین بچّهٔ ممکن را از خود به وجود آورد؛ بچّه ای که بتواند به ثمره برسد و زاد و ولد کند. این بچّه باید پُر-انرژی ترین٬ قویترین٬ و سالمترین بچّهٔ ممکن باشد که بتواند در رقابت از هم-نَسلهایِ خود جلو بزند و بیشترین اولاد را از خود به جا بگذارد. این بچّه٬ ترجیحاٌ٬ یک پسر است که بتواند بیشترین تعداد مادّه را از خود باردار کند.

پس این دانشمندان به این نتیجه رسیدند که از آنجایی که انسان هم یک نوع حیوان است٬ هدف انسان هم باید همین باشد. اینجا بود که چراغی برای خیلی از مردان غربی روشن شد که برای چه کاری به وجود آمده اند. ولی سؤالی که برای این مردان پیش آمد این بود که چه زنان و دخترانی بهترین فرزند را از خود به دنیا میآورند؟ سؤال دیگر این بود که از چه طریقی میشود این خانمها را متقاعد کرد که از این مردان بچّه-دار شوند؟

به سرعت٬ پس از این٬ تحقیقات علمی دنبال شد که پیدا کند چه زنان و دخترانی بهترین بجّه ها را به وجود میآورند. پس٬ دانشمندان تحقیقات و آزمایشات گسترده ای را بر رویِ مردم از تژادها٬ ادیان٬ و ملل مختلف به عمل آوردند تا بهترین جنس را در بَشَریت کشف کنند. نتایجِ این تحقیقات شما را شُکّه خواهد کرد. ولی٬ آماده باشید.

تحقیقاتِ علمی که در برخی از دانشگاههایِ امریکا و دیگر کشورهایِ غربی انجام گرفت به این نتیجه رسید که اکثر ایرانیان دارایِ بهترین جنس برای زاد و ولد هستند. به زبانی دیگر٬ اگر میخواهید بچّهٔ شما باهوشتر٬ زرنگتر٬ پر-انرژی تر٬ شاد و شنگول تر٬ قویتر٬ و بهتر در آید٬ بهترین جفت ممکن برای شما یک زن یا مرد ایرانی خواهد بود! قابل اشاره است که نتایج این تحقیقات برای هر دو جنسیت یکی بود. بر طبق این تحقیقات٬ در رده بندیِ نژادی٬ تژادهایِ عرب و هندی بعد از ایرانیان قرار گرفتند - با نژادهای اروپایی پائین تر از نژادهای آسیایی و نژادهای سرخ-پوست و آفریقایی پائین تر از نژادهای اروپائی.

به همین دلیل است که برخی از سرمایه-گذاران امریکائی مشاغل را از امریکا به هند و دیگر کشورهای آسیایی میبرند. این مردان٬ به بهانهٔ کار و پیدا کردن کارگر ارزان قصد رابطه با خانمهای هندی را دارند. جنگهای خاور میانه در دههٔ اخیر همه سَرِ زَنان بودند. مردان باهوش و پُر-از-انرژی و مردانی که حمایت از حقوق زنان (علی الخصوص حقوق زاد و ولدیِ زنان) را میکردند٬ همه به اتّهام فعّالیتهای تروریستی و همکاری با القاعده مورد هدف قرار گرفتند.

ایران هم هم-اکنون در جنگِ سرد است. در چنین جنگهایی٬ مغزهای متفکّر٬ قهرمانان رشته های ورزشی٬ هنرمندانِ برتر٬ و مردان قدرتمند به بهانه هایِ مختلف مورد هدف قرار خواهند گرفت. در کُل٬ هر مردی که قابلیّت رقابت جنسی و عشقی با مردان غربی را داشته باشد مورد هدف قرار خواهد گرفت.  خانمهای جوان و زیبا که برایِ بارداری مناسب هستند همه مورد هدف قرار خواهند گرفت.

به خاطر داشته باشید که مردان غربی قصد تشکیل خانواده و بزرگ کردن فرزندان خود را ندارند. این مردان فقط میخواهند اولاد بسیار زیادی را از خود به جا بگذارند. احتمالاٌ٬ برای بزرگ کردن بجّه های خود٬ از مردان ایرانی کمک میخواهند. اگر بتوانند بدون اطّلاعِ یک مرد ایرانی زن او را باردار کنند٬ شَک نداشته باشید که این کار را خواهند کرد.

یکی از شِگِردهایی که مردان غربی برای عملی کردن چنین برنامه هایی به کار گرفته اند آموزش به آقایان است. در اینجا٬ من زمان کافی ندارم که همهٔ تعالیمی که به آقایان داده میشود  را مورد بررسی قرار دهم. ولی٬ یکی از تعالیمی که به آقایان داده میشود "تئوریهای علمی" هستند که ادّعا میکنند که مردم باهوش و زرنگ بچّه-دار نمیشوند و به جایِ بچّه-داری به دنبال تحصیل و پیشرفتهای علمی و صنعتی میروند. این "نظریات علمی" مدّعی بر این هستند که آدم هرچه قدر باهوشتر باشد٬ بیشتر به دنبال کار میرود و کمتر بچّه میآورد. از طرفی دیگر٬ آدم هر چه قدر کم-هوش تر باشد٬ بیشتر بچّه میآورد. حقیقت این است که چنین "تئوریهایی" اصلاٌ تئوریهای علمی نیستند. این گفته ها٬ در اصل٬ پُراپُگَندا هستند که برای فریب دادن عموم ساخته شده اند. هدف از پخش چنین پیامهایی منصرف ساختن مردان از زاد و ولد است. این تبلیغات از نقطه ضعف مردم که دوست دارند متعلّق به دستهٔ برتر و پیشرفته تر باشند سوء استفاده میکنند. از طرفی دیگر٬ هیچ کسی دوست ندارد آدم کم-هوش و یا پَست-رفته ای تلقّی شود. به این دلایل٬ این پُراپُگَندا در جوامع غربی و جوامعی که تحت تأثیر علم غربی قرار گرفته اند مؤثّر واقع شده است.

 


قادر قوّتی

۲ نظر ۱۷ ژوئن ۱۵ ، ۱۶:۲۹
قادر قوتی

ماجرای کشتی تایتانیک ماجرای خیلی جالب و آموزنده ای است. و منظور من داستان حقیقی کشتی تایتانیک است، نه داستانهای دروغینی که در خیلی از کتابها نوشته شده و در فیلمهای هالیوود به نمایش گذاشته شده. خیلی از این فیلمها و کتابها را از قصد برای پنهان کردن تاریخ و تغییر دادن نظر مردم دنیا در مورد مردان امریکایی ساخته اند. برخی از این داستانهای دروغین ادّعا میکنند که به دلیل سهل انگاری نگهبانان، کشتی تصادفاً به یک کوه یخ اصابت کرد و در اقیانوس غرق شد. حقیقت این است که کشتی را از قصد به صخره زدند تا غرق شود. از طرفی دیگر، به اندازه ای قایق نجات به همراه کشتی آورده بودند که فقط برای خانمها کافی باشد. قایقهای نجات خانمها را به امریکا آوردند و مردان طعمۀ کوسه ها در اقیانوس شدند - یا از سرما یخ زدند. 

همانطور که توضیح خواهم داد، همه چیز از قبل طرّاحی شده بود. عدّه ای از مردان قصد داشتند زیباترین خانمها را به امریکا بیاورند. برنامه این بود که عدّه ای از مردم را جلب امریکا کنند، مردانشان را در بین راه از بین ببرند، و با زنانشان همبستر شوند. ثروتمندان بهترین هدف برای این مردان بودند؛ ثروتمندان از امکانات رفاهی و آسایشی برخوردار هستند که باعث میشود زیباتر و جوانتر بمانند. در جوامع غربی، ثروتمندان کمتر دچار استرس و مشکلات دیگری میشوند که مردم عامّی از آنان رنج میبرند. به همین دلایل، کشتی مجلّلی به نام تایتانیک ساخته شد که فقط ثروتمندترین مردم توانایی تقبّل بلیط آن را داشته باشند. از طرفی دیگر، تبلیغات بسیار زیادی در انگلیس و دیگر مناطق دنیا برای امریکا پخش میکردند که امریکا بهشت است و زندگی در امریکا با زندگی در هیچ کشور دیگری قابل مقایسه نیست. تا جایی که به کشتی مربوط میشد، مسیر حرکت را به نحوی انتخاب کرده بودند که در بین راه به یک صخره اصابت کند. همانطور که مطلّع هستید، در فرهنگ غربی مرسوم است که اوّل خانمها سوار شوند - آقایان مجرّد در آخر صف قرار میگیرند. خیلی جالب است که آدم بداند به چه دلیلی فرهنگ یا رسمی به وجود آمده است. پس متجاوزین فقط به اندازه ای قایق نجات در کشتی گذاشته بودند که به اندازۀ خانمها کافی باشد، نه به اندازۀ آقایان. پس از سوار کردن همۀ خانمها، به آقایان وعده میدادند که قایقهای نجات در راه هستند و هر لحظه خواهند رسید. ولی بر طبق برنامۀ متجاوزین، قرار بود ارسال قایقهای نجات به حدّی طول بکشد تا همۀ مردان از سرما یخ بزنند. 

داستان کشتی تایتانیک یکی از باارزشترین داستانها از تاریخ غرب است. زیرا که ماجرای کشتی تایتانیک حقیقت را رُک و پوست-کنده به نمایش میگذارد: تنها چیزی که قایقهای نجات به امریکا آوردند زنان و دختران بودند، نه چیز دیگری. در اغلب موارد دیگر، چیزهای دیگری هم در کنار زنان و دختران وارد مقصد شده اند که برای توجیف برنامۀ قاچاق بهانه شده اند. در اکثر موارد مشابه، پول، طلا، جواهرات، آثار هنری، و تکنولوژی هم وارد مقصد شده اند. در برخی از موارد، مردان مهاجر حاضر بودند برای کسب کار و درآمد، حقوق ناچیزی را قبول کنند. معمولاً همین چیزها را برای توجیف برنامه های قاچاق ضمیمه میکردند.

حتّی برنامۀ غرق شدن کشتی تایتانیک را هم میخواستند به بهانۀ دین و آئین توجیف کنند. در آن زمان پیغمبری ظهور کرده بودند که قرار بود برای تبلیغ دین خود به امریکا تشریف-فرما شوند. ایشان هم قرار بود با کشتی تایتانیک همسفر شوند. از آنجایی که حضرت غیر مسیحی و غیر جهود بودند، مردانی که برنامۀ غرق شدن کشتی تایتانیک را در سر داشتند میخواستند این جنایت را به بهانۀ شهید کردن ایشان توجیف کنند. به زبانی دیگر، همۀ مردان را در دریا غرق میکنیم تا مطمئن شویم که پیغمبر هم به همراه آنان غرق شده باشند. البتّه که به پیغمبر الهام شد که نبایستی سوار تایتانیک شوند و ایشان با کشتی دیگری به امریکا رفتند. همزمان، کشتی دیگری هم راهی امریکا بود که برای طبقات پائینتر (مردمی که زن و دختر خوشگل کمتر داشتند) ساخته شده بود. نکتۀ قابل توجّه این است که با اینکه برنامۀ سفر حضرت با کشتی تایتانیک به هم خورد، برنامۀ به صخره زدن کشتی عوض نشد! پس جنایت کشتی تایتانیک به دلیل به شهادت رساندن پیغمبر نبود. 

حالا چرا من بحث کشتی تایتانیک را مطرح کردم؟

برای اینکه وقایعی مانند واقعۀ کشتی تایتانیک ممکن است برای مهاجرین ایرانی در کشورهای غربی تکرار شود. اوّلاً که خبر به دست من رسیده که هدف از باز کردن راه مهاجرت و پناهندگی آوردن خانمهای ایرانی به کشورهای غربی است، نه آقایان ایرانی. بر طبق محاسباتی که عوامل غربی کرده بودند، عوامل غربی فکر میکردند فقط خانمهای زیبا و جوان هستند که به این کشورها خواهند آمد. برای مثال، تبلیغات بسیار زیادی از جانب غربیها در ایران به عمل آمده بود که اوّل دختران را به کشورهای غربی بفرستند و پس از اینکه دختران جا افتادند، پسران را بفرستند. برنامۀ مردان غربی این بود که پس از اینکه همۀ دختران زیبا و جوان را به امریکا، کانادا، استرالیا، و اسکاندیناوی آوردند، راه مهاجرت و پناهندگی را به طور کل به روی ایرانیان ببندند. البتّه که تا کنون بیشتر زنان و دختران بودند که از ایران خارج شدند. با این حال، پسران و مردان مجرّد حدود بیست درصد از کُلِ افرادی که تا کنون از ایران خارج شده اند را تشکیل میدهند. ورود مردان ایرانی به کشورهای غربی مردان غربی را شکّه و وحشت-زده کرد. هیچکسی توقّع نداشت که مرد یا پسری وارد مملکتشان بشود. حالا، پس از ورود پسران و مردان ایرانی به کشورهای غربی، تنها راه موجود برای مردان غربی بیرون انداختن مردان ایرانی از مملکتشان است. 

سالهاست که مردان غربی در حال تدارک برنامه ای هستند تا مردان ایرانی را از ممالک خود رانده کنند. نکتۀ قابل توجّه این است که تمام این برنامه ها به نام مبارزه با تروریست یا پیدا کردن راهی برای فراری دادن آخوندها از ایران توجیف شده اند. شورشگرایان در ایران ادّعا میکنند که با همکاری دوستان غربی خود به دنبال راهی برای راندن ملّاها از ایران هستند. حقیقت این است که تمام کمکهایی که شورشگرایان ایرانی به دوستان غربی خود کرده اند در راه فراری دادن آقایان ایرانی از کشورهای غربی و برگرداندن آنان به ایران استفاده شده اند. به خاطر داشته باشید که هیچکس در دنیای غرب مشکلی با ملّاها یا اسلام ندارد. دعوا سَرِ زنان است، نه چیز دیگری. اگر هم کسی مشکلی با آخوندها یا اسلام داشته باشد، حتماً ربطی به خانمها دارد. 

با اینکه در مورد بالا از میان برداشتن مردان پس از مهاجرت به کشور مقصد انجام گرفته، در موارد دیگر وقایعی مشابه به واقعۀ کشتی تایتانیک به حقیقت پیوسته. 

برای مثال، در چند مورد گزارش شده که به مردی قول داده بودند که در صورتی که خانم خود را به کشور مقصد بفرستد، به او هم ویزای اقامت تعلّق خواهد گرفت. متأسّفانه، پس از ورود زن به کشور مقصد، به شوهر ویزا ندادند. در یک مورد بسیار دردناک، یک دختر و پسر ایرانی بودند که زندگی در ایران دیگر برایشان امکان-پذیر نبود. این زوج تصمیم گرفتند که به یک کشور غربی مهاجرت کنند. راه مهاجرت به روی دختر باز بود، ولی برای پسر خیر. بر طبق قوانین کشور مقصد، دختر میتوانست مدّتی پس از ورود برای نامزدش ویزا بفرستد. داستان به اینجا رسید که دختر به مقصد میرسد، چند ماه میگذرد، ولی از ویزا برای نامزدش خبری نمیشود. داستانی که دارم برای شما تعریف کنم، یک داستان واقعی است؛ این مورد را به خاطر بسپارید. مدّتی پس از ورود دختر، یکی مردی که نفوذ بسیار زیادی در دفاتر دولتی و سیاست آن کشور داشت برای رابطۀ جنسی به سراغ این دختر میرود. دختر حاضر به رابطه با این مرد نبود؛ دختر به فکر نامزدش بود. اینجا بود که این مرد متجاوز از نفوذ خود در سیاست سوء استفاده کرد و خانم را تهدید کرد که اگر با او رابطۀ جنسی نکند، برای نامزد او ویزایی صادر نخواهد شد. ماهها طول کشید تا برای دختر ثابت شود که این آقا خیلی سمج است و در صورتی که درخواست آقا را قبول نکند، دیگر نامزدش را نخواهد دید. به یاد داشته باشید که برگشت به ایران برای این خانم امکان-پذیر نبود. مردانی که برای خانمهای ایرانی نقشه دارند، میدانند به سراغ چه کسی بروند: کسی که به دلیل اختلافات سیاسی راه برگشت به ایران را نداشته باشد و مجبور باشد با آنان همکاری کند. فقط برای رسیدن به نامزدش، خانم معامله را قبول کرد. البتّه که مرد متجاوز با یک دفعه دست از سَرِ خانم بر نداشت؛ مرتّب مزاحم این خانم میشد و از او رابطۀ جنسی میخواست. در نهایت، خانم را تهدید کرد که اگر از او بچّه-دار نشود، دیگر نامزد خود را نخواهد دید. داستان به اینجا رسید که خانم تسلیم آقا شد (از او بچّه-دار شد) و آقا ویزا را برای نامزد او فرستاد. بچّه را در نزد یک دایه سپردند و پس از ورود پسر، خانم ادّعا میکند که پزشکان به او تذکّر داده اند که به هیچ وجه نباید بچّه-دار نشود. نکتۀ جالب اینجاست که برخی از مردم فکر میکنند دکتر بهترین دوستشان است. در حالی که دکتر این خانم فقط به دنبال پاچه-خواریِ کلّه-گنده های مملکتش بود، نه وظیفۀ پزشکی. آقای دکتر شواهد و مدارک دروغین برای شوهر خانم صادر میکرد تا آقا را متقاعد کند که بارداری برای خانم خیلی خطرناک است. با اصرار خانم، این زوج تصمیم میگیرند که کودکی را به فرزندی قبول کنند. با هماهنگی قبلی از جانب سیاستمدار، در روز ملاقات، بچّه را به پرورشگاه مورد نظر منتقل کرده و خانم فرزند خود را به "فرزندی" قبول میکند. 

پس، همانطور که مشاهده نمودید، از دید مردان غربی، تا جایی که امکان داشته باشد که یک مرد ایرانی فرزند یک مرد غربی را بزرگ کند، مشکلی با مهاجرت آقایان ایرانی به کشورهای غربی نخواهد بود. پس دیگه نشونم کسی بپرسه که چی کار کنم تا به اروپا برسم یا امریکاییها از چی خوششون میاد!

 

Titanic


۰ نظر ۱۱ ژوئن ۱۵ ، ۱۳:۲۰
قادر قوتی

سؤال این است: آیا جنگهایی که غربیها به نام دین٬ مذهب٬ فرهنگ٬ وایدِئولوژی راه میاَندازند واقعاً به همین دلایل هستند یا خیر؟ جنگهایی که مردانِ غربی در دههٔ اخیر در خاورمیانه راه انداختند همه به نام مبارزه با تروریست توجیف شدند. از طرفی دیگر٬  برخی از مردان غربی که از این جنگها حمایت کردند به نامِ مذهب حمایت خود را در اختیار مقامات قرار دادند. در واقع٬ خیلی از کشمکشها بین جوامع غربی و جوامع خاور میانه به نام اختلافات مذهبی بر پا میشوند. حتّی مبارزه با تروریست هم تعداد زیادی ارکان مذهبی داشته و دارد. این قانع-کننده به نظر میرسد؛ در کل٬ مردم غربی نامسلمان هستند. در امریکا٬ اکثر جمعیت مسیحی٬ و عدّهٔ اقلیتی هم جهود هستند. عقلانی به نظر میرسد که این جنگها سَرِ مذهب باشند. ولی٬ چنین برداشتی فقط از دیدِ یک فردِ ظاهربین امکان-پذیر است. اگر رفتار عوامل غربی و نحوهٔ بر پا کردن این جنگها را زیر ذرّه-بین بگیریم٬ حقایق دیگری آشکار میشوند.

پس از مشاهدهٔ نزدیکتر٬ به این نتیجه خواهیم رسید که آنچه که عوامل غربی "مردم غرب" مینامند٬ در واقع از همهٔ دسته ها و گروههای غربی نیستند. افرادی که پیشنهاد بر پا کردن این جنگها را میدهند٬ این جنگها را برنامه ریزی و نقشه کشی میکنند٬ مشتاقانه از این جنگها حمایت میکنند٬ و در این جنگها شرکت میکنند٬ فقط مردان غربی هستند٬ نه زنان.

زنان غربی نقشِ خاصّی در این جنگها بازی نمیکنند. در موارد کمی پیش آمده است که از خانمها به عنوان سخنران استفاده کرده اند؛ به عدّهٔ کمی از خانمها هم نقشهای جنبی داده شده است. ولی٬ این خانمها عدّهٔ اقلیّتی را تشکیل میدهند و معمولاً به دلیل ناچاری و نیازهای مالی و غیره حاضر به همکاری شده اند. خانمهای غربی هیچوقت به خاطرِ خودِ جنگ وارد برنامه های سیاسی و نظامی نمیشوند. همیشه نیازهای دیگر است که خانمهای غربی را وادار به همکاری میکند - و این خانمها عدّهٔ کمی هستند. افرادی که با اشتیاق کامل از این جنگها حمایت میکننند همه مردان هستند٬ نه زنان.

از طرفی دیگر٬ مشاهده شده است که آنچه که عوامل غربی ملل خاورمیانه - یا القاعده٬ طالبان٬ بسیجی ها٬ آخوندها٬ یا هر چیز دیگری ـ مینامند فقط مردانشان هستند٬ نه زنانشان. اگر یک جامعهٔ غربی به یک جامعهٔ خاورمیانه ای حمله وَر شده است٬ فقط مردان آن جامعه مورد هدف قرار گرفته اند٬ نه زنانشان. من تا کنون نشنیده ام که زنی از خاور میانه توسّط عوامل غربی کشته شده باشد. اگر خانمی کشته شده باشد٬ احتمالاً خانم مُسِنی بوده و یا خیلی بدترکیب بوده است. تا حالا شنیده نشده است که در جنگهای خاورمیانه دختر جوان و خوشگلی توسّط عوامل غربی کشته شده باشد. اگر چنین اتّفاقی افتاده باشد٬ مورد جدایی بوده و زیاد تکرار نشده است. چرا؟ برای اینکه کشتن زنان تمام زحمات مردان غربی را هدر میدهد. اگر جنگ به دلیل تفاوتات مذهبی٬ فرهنگی٬ و یا ایدئولوژی بر پا شده باشد٬ زنان و دختران هم بایستی در کنار مردان مورد هدف قرار بگیرند. اگر اختلافات سر دین و مذهب باشد٬ نباید بین زن و مرد تبعیض قائل شوند. ولی٬ در حقیقت٬ فقط مردان مورد هدف قرار میگیرند.

پس٬ حالتِ واقعیِ این جنگها از این قرار است: مردان غربی بر علیه مردان خاور میانه جنگ بر پا میکنند. جنگ با مردان است٬ نه با زنان. البتّه٬ همانطور که من در مقالات دیگر توضیح دادم٬ همهٔ فشارهایی که مردان غربی بر جوامع خاورمیانه وارد میکنند سر زنان خاورمیانه میباشند. به همین دلیل٬ با اینکه زنان در رزم مورد هدف قرار نمیگیرند٬ به نوعهای دیگری مورد هدف قرار خواهند گرفت. برای مثال٬ اگر ارزشهای فرهنگی و یا فعّالیتهای مذهبیِ خانمی مانع روابط جنسیِ او با یک مرد غربی بشود٬ آن وقت٬ مردان غربی بر صدد بر خواهند آمد که یا جلوی فعّالیتهای مذهبی او را بگیرند٬ و یا آن ارزشهای فرهنگی را از بین ببرند. ولی٬ در کُل٬ اکثر فشارهای مردان غربی بر علیه مردانِ خاورمیانه است.

مزاحمتهایی که مردان غربی بر فعّالیتهای مذهبی مردان خاورمیانه ایجاد میکنند یکی از نکاتِ اساسی است که ارزش تجزیه و تحلیل دارد. مزاحم فعّالیتهای مذهبی مردان خاورمیانه شدن یکی از روال معمول در این جنگها است. وقت نماز مزاحم دُعا شدن٬ گردهمایی ها و جلسات را به هم زدن٬ کتابها و متون مذهبی را توقیف کردن و سوزاندن٬ و جلوگیری از تولید فیلمهای مذهبی٬ مقالات٬ و برنامه های آ‌موزشی مذهبی از جمله اذیّتهای رایج در کشمکشهایی است که مردان غربی بر علیه مردان خاورمیانه بر پا میکنند. 

نکتهٔ قابل ملاحضهٔ دیگر این است که مردان غربی چنین مزاحمتهایی را فقط برای مردان مذهبی ایجاد میکنند٬ نه برای مردانی که اعتقادشان ضعیف باشد یا اصلاً ایمان نداشته باشند. اگر واقعاً همانطور که غربیها ادّعا میکنند جنگشان به دلیل دین و مذهب میبود٬ یایستی به مردانی که اعتقادی ندارند فشار بیشتری میآوردند. قاعدتاً٬ تبدیل کردن مردانی که ایمان قوی ندارند خیلی راحتتر است. مردی که اعتقادش ضعیف باشد٬ احتمالاً٬ به خاطر پول٬ مسکن٬ کار٬ و یا امتیازات دیگر به آن گروه مذهبی پیوسته است - نه با خاطر عقاید و اعتقادات. این امتیازات را مردان غربی هم میتوانند به این نوع افراد بدهند و آنان را تبدیل کنند. در هر صورت٬ تبدیل کردن مردی که ایمان قوی ندارد خیلی راحتتر از تبدیل کردن مردی است که از ایمان قوی برخوردار است. به علاوه٬ تبدیل کردن مردم نه-چندان-مذهبی در اوّلِ جنگ تعداد افراد دشمن را هم کاهش میدهد و باعث میشود که در زمان مقابله با دشمن واقعی با تعداد کمتری رو-در-رو شوند.

اطلاعاتی که به دست ما رسیده است مبنی بر این است که همهٔ مردانی که در جنگهای مذهبی غربیها مورد هدف قرار میگیرند از آن دسته مردانی هستند که حتّی اگر جانشان هم در خطر باشد٬ تبدیل نخواهند شد. عوامل غربی با در دست داشتن اطلاعات دقیق که این افراد به هیچ وجه تبدیل نخواهند شد مزاحم فعّالیتهای مذهبی آنان میشوند. از دیدِ دین و مذهب٬ چنین مزاحمتهایی بیهوده به نظر میرسند.

ولی از دید مردان غربی چنین مزاحمتهایی بیهوده به نظر نمیرسند.


از آنجا که من پِی بُرده اَم٬ خانمها طبعاً علاقه مند به مردانی هستند که دلشاد و دلگرم باشند. دلگرمی و دلخوشی مثل آهنربا خانمها را جذب میکند. آنچه که در جنگهای به ظاهر مذهبی که مردان غربی بر علیه مردان خاورمیانه راه میاَندازند مورد هدف است٬ در حقیقت٬ همین اَرکانِ آدمی است٬ نه دین و مذهب. وقتی جنگ سر زنان باشد٬ مردان غربی سعی میکنند شادی و نشاط را از مردان خاورمیانه بگیرند. با انجام این عمل٬ مردان غربی فکر میکنند میتوانند جذّابیت مردان خاورمیانه را پائین بیاورند که فقط خودشان بمانند که کمی جذّابیت دارند. با این کار٬ مردان غربی امیدوار هستند بتوانند خانمهای بیشتری را به بستر خود بکشند. اگر شما علاقهٔ بسیار زیادی به فعّالیتهای مذهبی داشته باشید٬ مردان غربی سعی میکنند جلوی فعّالیتهای مذهبی شما را بگیرند. این روالی است که در فعّالیتهای مردان غربی رایج است: پیدا کنند چه چیزی دل شما را شاد نگه میدارد٬ و سپس سعی کنند آن را از شما بگیرند. یک مرد مذهبی به عشق فعّالیتهای مذهبی از خواب بیدار میشود. اگر نتواند فعّالیتهای مذهبی خود را به انجام برساند٬ غمگین و دِلنِگران خواهد شد. این دقیقاً همان نتیجه ای است که مردان غربی به دنبالش هستند. آنان میخواهند که قوّت قلب را از شما بگیرند. در یک کلام٬ مردان غربی میخواهند مردان ایرانی و مردان دیگر کشورهای خاورمیانه دست به اعمالی بزنند که اصلاً علاقه ای به آنان ندارند. با این عمل٬ مردان غربی سعی دارند زندگی را به مردان خاورمیانه زهر کنند. اگر حالِ آدم از زندگی به هم بخورد و آدم مشغول فعّالیتهایی باشد که از انجام  آنان متنفّر است٬ این حس به هزار شکل خود را نشان میدهد - در رفتار٬ در کردار٬ و حتّی در قیافه. این حس برای خانمها جذّاب نیست. و به همین دلیل است که مردان غربی مزاحم فعّالیتهایِ مذهبیِ مردان مذهبیِ خاورمیانه میشوند.

 برای مثال٬ جهاد را در نظر بگیرید. مردی که جهاد میکند از جان خود گذشته است؛ هیچ تضمینی برای برگشت به خانه نیست. عمل جهاد به تنهایی سند بر عشق و علاقهٔ جهادگر به عمل جهاد است. به همین دلیل٬ مردان غربی مرتّباً مزاحم مردان جهادگر میشوند و سعی میکنند جهادگران را از مقصودشان منصرف سازند. البتّه که مردان غربی این مزاحمتها را به نام مبارزه با تروریست و حفظ امنیّت ملّی انجام میدهند. بهانهٔ مردان غربی این است که جهاد یک نوع فعّالیت تروریستی است و مردان جهاد کننده مردم بیگناه را بدون تبعیض میکشند؛ که تروریستها از خاورمیانه آمادهٔ حمله به کشورهای غربی هستند و اگر عوامل غربی دست به کار نشوند٬ خودشان آسیب خواهند دید. حقیقت این است که مردان غربی اطلاعات دقیقی دربارهٔ اصول جهاد و جهادکنندگان در دست دارند و از نیّت خیر آنان مطّلع هستند. با این وجود٬ مردان غربی با بی-رحمی مردان خاورمیانه را میکشند که به زنانِشان برسند. چندین مورد گذارش شده است که عوامل غربی در عراق پسر-بچّه های ۹ تا ۱۳ ساله را به به بهانهٔ اینکه ممکن است پس از بزرگ شدن به گروههای تروریستی بِپِیوَندند کشته بودند. این مردان غربی٬ با کشتار این پسر-بچّه ها٬ در واقع داشتند سرمایه گذاری برای آیندهٔ خود میکردند. این پسر بچّه ها از صفاتی برخوردار بودند که پس از به بلوغ رسیدن میتوانستند دلِ عدّه ای از دختران را ببرند. از ترس اینکه تعدادی از دختران مالِ مردان دیگری بشوند٬ مردان غربی این پسر بچّه ها را به قتل رساندند. به خاطر داشته باشید که همهٔ این جنایات به نام مبارزه با تروریست توجیف شدند.

نکتهٔ جالبی که اینجا قابل اشاره است حملات عوامل غربی به خانهٔ یک موسیقیدان عرب در یمن است. اطّلاعات به دست من رسیده است که عوامل غربی به خانهٔ یک موسیقیدان عرب در یمن حمله ور شدند و تمام وسایل و ابزار موسیقی او را توقیف کردند. نکتهٔ جالب این داستان این است که این موسیقیدان یک دی جِی بود که به سبک غربی کار میکرد. همهٔ مِلودیهای این دی جِی ملودیهای غربی بودند. با این حال٬ عوامل غربی ابزار موسیقی و همهٔ نُت های او را توقیف کردند. این واقعه ثابت میکند که دعوای غربیها سَرِ مسائل فرهنگی هم نیست. وگرنه که جلوی فعّالیتهای هنری یک موسیقیدانی که به سبک غربی آهنگ میساخت را نمیگرفتند. و این مورد٬ موردِ سوایی نیست؛ همه روزه٬ عوامل غربی سعی میکنند جلوی فعّالیتهای فرهنگی و هنری مردان خاورمیانه را به اتهّام همکاری با عوامل تروریستی بگیرند. بهانهٔ عوامل غربی این است که این هنرمندان از کاریزما٬ صدا٬ ابتکار٬ و محبوبیت خود سو‌ء اسفتاده میکنند که مردم را جذب گروههای تروریستی بکنند. حقیقت این است که آنچه که این هنرمندان جذب خود میکنند دختران جوان است. چه جور میشه دختر جَون رو جذب فعّالیتهای تروریستی کرد؟ یکی جواب این سؤال رو به من بده!

حالا برگردیم سَرِ قُوّتِ قلب و چگونه مردان غربی سعی میکنند دلخوشی و شادی را از مردان خاورمیانه بگیرند. برای خیلی از مردم مذهبی٬ فقط بازدید از امام زاده٬ مسجد٬ و دیگر مکانهای مذهبی کافی است که قوّت قلب پیدا کنند. بازدید از مکانهای مذهبی دل برخی از افراد را شاد میکند. اگر غصّه و یا ناراحتی داشته باشند٬ آنجا برطرف میشود. به همین دلایل٬ تخریب امام زاده ها٬ مساجد٬ و دیگر مکانهای مذهبی از اعمال معمول و رایج در جنگهای مذهبی است که غربیها بر علیهِ جوامع خاورمیانه راه میاَندازند. به علاوه٬ عدم وجود مکانهای مقدّس و مذهبی امکان دارد فعّالیتهای مذهبیِ خانمها را هم کاهش دهد. کاهش در رفت و آمد در مکانهای مذهبی و فعّالیتهای مذهبیِ مربوطه٬ در عوض٬ ممکن است اعتقادات مذهبی را هم ضعیف سازد. همانطور که اشاره کردم٬ اعتقادات مذهبی خانمها ممکن است مانع روابط جنسی آنان با مردان غربی شود. این یکی از مهمترین دلایلی است که مردان غربی سعی میکنند ایمان مردم خاورمیانه را نسبت به مذهب٬ رهبران مذهبی٬ و حتّی پیغمبران و امامان ضعیف سازند.  

قابل توجّه است که مزاحمتها و فشارهای مذهبی اشاره شده در این مقاله محدود به جنگهای مذهبی که مردان غربی بر علیه جوامع خاورمیانه راه اندازی میکنند نیستند. مردان غربی چنین مزاحمتهایی را برای مردان جامعهٔ مذهبی خود هم به وجود میآورند. همانطور که قبلاً اشاره کردم٬ تمام اختلافات در جوامع غربی سَرِ زنان هستند. چندین مورد به من گزارش شده که یک فرد فوق العاده مذهبی از کلیسای خود طرد شده . این مردان, عاشق فعّالیتهای مذهبی خود بودند و فقط حاضر شدن در کلیسا به آنان قوّت قلب میداد. رهبرانِ کلیسا تحمّل دیدن دلگرمی این مردان - که نظرِ خانمهای جوان را جلب خود میکردند- را نداشتند. به دلیلِ رقابت جنسی و عشقی٬ رهبران کلیسا این مردان را از فعّالیتهای محبوبشان محروم میکردند که منبع دلگرمی را از آنان بگیرند. در برخی از موارد٬ ترد شدن فرد به طور کامل از جامعهٔ مذهبی گزارش شده است. در این صورت٬ آن فرد دیگر فرصت آشنایی با خانمهای جوان جامعه را نخواهد داشت. این نوع فساد در خیلی از جوامع مذهبی که از شرق منشأ گرفته اند و خود را به غرب رسانده اند هم شیوع پیدا کرده است.

 




قادر قوتی

۰ نظر ۱۰ ژوئن ۱۵ ، ۱۶:۵۹
قادر قوتی